پُرم از غصه و زخمی نگاهم چه کنم
يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۴۷ ب.ظ
پُرم از غصه و زخمی نگاهم چه کنم
شاخه ای سوخته با حسرت و آهم چه کنم
به تنم جامه ی خاکستر اگر هست چه سود
زیر این نقره ی پوسیده سیاهم چه کنم
مدعی بودم و در صفحه ی شطرنج فلک
شاه درمانده و بی تاج و سپاهم چه کنم
کاروانی همه حُسن تو وسرگرم عبور
غربت یوسف درمانده به چاهم چه کنم
عاشقی راه مبرا شدن از بند خطاست
دل رها گشته و لبریز گناهم چه کنم
تا به کی بند سرِزلف و عسلخانه ی چشم
برکه ای لِه شده با چکمه ی ماهم چه کنم
ابر عشق آمد و چتر از سر من باز گرفت
آری ای عشق تو یی پشت و پناهم چه کنم
مرتضی برخورداری
۹۵/۰۵/۱۷