پریدهام به هوایت پریدنی که مپرس
چهارشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۵، ۰۶:۵۸ ق.ظ
پریدهام به هوایت پریدنی که مپرس
رسیدهام سر خاکت، رسیدنی که مپرس
اگرچه خم شدم اما کشید شانهی من
به دوش بار غمت را کشیدنی که مپرس
نفسبریده بریدم امان دشمن را
به ذوالفقار حجابم، بریدنی که مپرس
به طعم کعب نی و سنگ و تازیانهشان
چشیدهام غم غربت چشیدنی که مپرس
غروب بود و رمیدند بچهآهوها
ز چنگ گله گرگان، رمیدنی که مپرس
مپرس از چه نماز نشسته میخوانم
شکسته خسته دویدم دویدنی که مپرس
نه اینکه دیده فقط دید، آنچه کس نشنید
شنیدم آنچه نباید، شنیدنی که مپرس
محسن عرب خالقی
۹۵/۰۹/۱۰