پری نبودهام از قصّهها مرا ببرند
چهارشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۴۷ ق.ظ
پری نبودهام از قصّهها مرا ببرند
پرنده نیستم از گوشهی قفس بخرند
زنم، حقیقت تلخی پر از پریشانی
پر از زنان پشیمان که تلخ و دربهدرند
چرا به شاخهی خشک تو تکیه میدادم؟
به دستهات که امروز دستهی تبرند
بگو به چلچلههای چکیده بر بامت
زنانِ کوچک من از شما پرندهترند
بهار، فصل پرنده است، فصل زن بودن
زنانِ کوچک من گرچه سربریده پرند،
در ارتفاع کم عشق تو نمیمانند
از آشیانهی بیتکیهگاه میگذرند
به خواهران غریبم که هر کجای زمین
اسیر تلخی این روزگار بیپدرند،
بهار تازه! بگو سقف عشق، کوتاه است
بلندتر بنشینند، دورتر بپرند
مژگان عباسلو
۹۴/۱۰/۲۳