پلنگ سنگی دروازه های بسته شهرم
دوشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۳، ۰۹:۱۴ ب.ظ
پلنگ سنگی دروازه های بسته شهرم
مگو آزاد خواهی شد، که من زندانی دهرم
تفاوتهای ما بیش از شباهت هاست، باور کن
تو تلخی شراب کهنه ای، من تلخی زهرم
مرا ای ماهی عاشق، رها کن، فکر کن من هم
یکی از سنگ های کوچک افتاده در نهرم
کسی را که برنجاند تو را هرگز نمی بخشم
تو با من آشتی کردی، ولی من با خودم قهرم
تو آهوی رهای دشتهای سبزی، اما من
پلنگ سنگی دروازه های بسته شهرم
فاضل نظری
۹۳/۰۶/۳۱