پلک فرو بستی و دوباره شمردی
دوشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۰۷ ب.ظ
پلک فرو بستی و دوباره شمردی
فرصت پنهان شدن نبود تو بردی
من که به پیروزی تو غبطه نخوردم
چون که شکستم ، چرا دریغ نخوردی؟
دست تو را با سکوت و بغض گرفتم
دست مرا با غرور و خنده فشردی
این همه ی قصه ی تو بود که یک عمر
از همه دل بردی و دلی نسپردی
خاطره ها رفته اند ! خاطره ی من
پس تو چرا مثل خاطرات نمردی
فاضل نظری
۹۵/۰۱/۲۳