هم‌قافیه با باران

پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند

يكشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۳، ۰۷:۲۱ ب.ظ

پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند

بلبل شوقم هوای نغمه خوانی می کند


همتم تا میرود ساز غزل گیرد به دست

طاقتم اظهار عجز و ناتوانی می کند


بلبلی در سینه مینالد هنوزم کاین چمن

با خزان هم آشتی و گل فشانی میکند


ما به داغ عشقبازی ها نشستیم و هنوز

چشم پروین همچنان چشمک پرانی میکند


نای ما خاموش ولی این زهره ی شیطان هنوز

با همان شور و نوا دارد شبانی میکند


گر زمین دود هوا گردد همانا آسمان

با همین نخوت که دارد آسمانی میکند


سالها شد رفته دمسازم ز دست اما هنوز

در درونم زنده است و زندگانی میکند


با همه نسیان تو گویی کز پی آزار من

خاطرم با خاطرات خود تبانی میکند


بی‌ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی

چون بهاران میرسد با من خزانی م:8.9کند


طفل بودم دزدکی پیر و علیلم ساختند

آنچه گردون میکند با ما نهانی میکند


می‌رسد قرنی به پایان و سپهر بایگان

دفتر دوران ما هم بایگانی می‌کند


شهریارا گو دل از ما مهربانان مشکنید

ور نه قاضی در قضا نامهربانی میکند


 شهریار

۹۳/۰۹/۰۲
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران