پیشکش ما به چشم یار نیامد
دوشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۲۹ ب.ظ
پیشکش ما به چشم یار نیامد
خواستمش جان کنم نثار، نیامد
هر چه پریدند پلکهای تمنا
مژده پایان انتظار نیامد
جام شرابی که طعم بوسه به لب داشت
پیر شدیم و شبی به کار نیامد
هر چه درخشید ماه و جلوهگری کرد
هیچ پلنگی به کوهسار نیامد
آه! که هر بار یاد عشق تو کردم
در نظرم مرگ ناگوار نیامد
قافله عمر هست و حوصلهاش نیست
کیست که با زندگی کنار نیامد؟
فاضل نظری
۹۵/۰۲/۲۷