هم‌قافیه با باران

پیش از آنی که به رویش وا کنم در، رفته بود

شنبه, ۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۷:۵۷ ب.ظ

پیش از آنی که به رویش وا کنم در، رفته بود
مثل قرن چندم هجری که دلبر رفته بود

برگ خیامی خمار افتاده لای پاکتی
شور نیشابور چشم انگور نوبر رفته بود

روسری بادبانش بر فراز موج مو
پلک را پا/روی دل... در بهت بندر رفته بود

جای پای خوشخرامش نقره ریز ماهتاب
آن تراش الماس، آن تندیس مرمر رفته بود

مست/خطش خیس شاید قطره ای اشک شراب
نامه را انداخته، با دیده ی تر رفته بود

در میان سینه ام ویرانه ای از خاک و دود
سنگدل، پیروز جنگی نابرابر رفته بود

گیج و منگ رفتنش بودم میان گریه ام
عشق او از درک احساسم فراتر رفته بود

گرچه محشر غیر زیبایی او چیزی نبود
وعده ی دیدار ما شاید به محشر رفته بود

صبح روز بعد: حلق آویز مردی در اتاق
دختری با حلقه ی اشکش به محضر رفته بود

شهراد میدری

۹۵/۰۴/۰۵
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران