هم‌قافیه با باران

پیش چشمم همه بال و پرت ریخت بهم

پنجشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۳۳ ب.ظ

پیش چشمم همه بال و پرت ریخت بهم
نه فقط بال و پرت بلکه سرت ریخت بهم
.
نیزه ای آمد و ناگاه به پهلوی تو خورد
اَشبه الناس به زهرا جگرت ریخت بهم
.
خیز از جا که به بیچارگیَم می خندند
بر سر جسم تو حال پدرت ریخت بهم
.
خواستم تا که تو را بین عبا جمع کنم
تکه های بدن مختصرت ریخت بهم
.
دانه دانه شده ای آه، شبیه تسبیح
ارباً اربا، سر و دست و کمرت ریخت بهم
.
میوه ی باغ امیدم... پسرم...خیز علی
که نگویند به طعنه ثمرت ریخت بهم
.
فرزاد نظافتی

۹۴/۰۸/۲۱
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران