چاهی بزن که گاهی، پشتک در آن توان زد
جمعه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۲۴ ب.ظ
چاهی بزن که گاهی، پشتک در آن توان زد
شعری بخوان که پوز نسل جوان توان زد
نه دزدگیر دارد، نه چفت و بست محکم
از این مغازه صد تا سطل گران توان زد
با سکه ها که بردی، دست ننه ت سپردی
یک باب گز فروشی در اصفهان توان زد
وقتی که تیمتان باخت، فوری بپر به میدان
آنجا بجز مربی، دروازه بان توان زد
بینندگانِ جان، هان! هان ای یکان یکان، هان!
در مَرغزار فرهنگ، هر شب دکان توان زد
مجری اگر سهیل و خواننده افتخاری است
با شعر و فال و آواز، صد کاروان توان زد
آنسان که ارده خوب در اردکان توان خورد
همشیره! شیره ناب، در زاهدان توان زد
آن هفته جشنواره است. من شک ندارم آنجا
مخ های بی شماری، از این و آن توان زد!
سعید بیابانکی
۹۴/۰۲/۰۴