هم‌قافیه با باران

چرا تو؟ چرا تنها تو

شنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۳، ۰۳:۰۷ ب.ظ

چرا تو؟

چرا تنها تو

از میان تمام زنان

هندسه زندگی مرا عوض می کنی

ضرباهنگ آن را دگرگون می کنی

پابرهنه و بی خبر

وارد دنیای روزانه ام می شوی

و در پشت سر خود می بندی،

و من اعتراضی نمی کنم؟

چرا تنها و تنها

تو را دوست دارم،

تو را می گزینم،

و می گذارم تو مرا

دور انگشت خود بپیچی

ترانه خوان

با سیگاری بر لب،

و من اعتراضی نمی کنم؟

 

چرا؟

چرا تمامی دوران ها را در هم می ریزی

تمامی قرن ها را از حرکت باز می داری

تمامی زنان قبیله را

یک یک

در درون من می کشی،

ومن اعتراضی نمی کنم؟

 

چرا؟

از میان همه ی زنان

در دستان تو می نهم

کلید شهرهایم را

که دروازه شان را

هرگز بر روی هیچ خودکامه ای نگشودند

و بیرق سفیدشان را

در برابر زنی نیافراشتند

و از سربازانم می خواهم

با سرودی از تو استقبال کنند،

دستمال تکان دهند

و تاج های پیروزی بلند کنند

و در میان نوای موسیقی و آوای زنگ ها

در مقابل شهروندانم

تو را شاهزاده ی تا آخر عمر بنامم؟

 

نزار قبانی

۹۳/۱۲/۱۶
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران