چشم های من سزاوار ِبه نفرین , نیست ?! هست ?!
سه شنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۵۱ ب.ظ
چشم های من سزاوار ِبه نفرین , نیست ?! هست ?!
اینقدر مانند احساس تو بی دین نیست !هست!?
با خیالت روز تا شب را مدارا می کنم
آینه در خلوت با تو سخن چین نیست !هست?!
تلخ و شیرین هرچه !می خواهم بدانم ,فرصتِ...
پیش و رویم لحظه ای آرام بنشین نیست !هست ?!
آنطرف محو تماشای منی با من بگو
نوش دارویت برایم تلخ و شیرین نیست ?!هست ?!
کاسه ی صبرم شده لبریز از آرامشت
این سکوت چشم هایت زهر آگین نیست !هست ?!
خسته ام آنقدر که بی دین و ایمان توأم
آخر این ماجرای تلخ , شیرین نیست !?هست ?!
سید مهدی نژادهاشمی
۹۴/۰۸/۱۹