چشمها پرسشِ بیپاسخِ حیرانیها
شنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۳، ۱۱:۵۸ ب.ظ
چشمها پرسشِ بیپاسخِ حیرانیها
دستها تشنهی تقسیمِ فراوانیها
با گُلِ زخم، سر راهِ تو آذین بستیم
داغهای دلِ ما، جای چراغانی ها
حالیا دستِ کریمِ تو برای دلِ ما
سرپناهیست در این بیسروسامانیها
وقت آن شد که به گل حکمِ شکفتن بدهی
ای سرانگشتِ تو آغازِ گلافشانیها
وقتِ تقسیمِ گل و گندم و لبخند رسید
فصلِ تقسیمِ غزلها و غزلخوانیها
سایهی امنِ کسای تو مرا بر سر، بس
تا پناهی شود از وحشتِ عریانیها
چشمِ تو لایحهی روشنِ آغازِ بهار
طرحِ لبخندِ تو پایانِ پریشانیها...
قیصر امینپور
۹۳/۰۶/۲۹