هم‌قافیه با باران

چند ساعته صداى کسى رو نمى شنوى

چهارشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۴:۰۵ ب.ظ

چند ساعته صداى کسى رو نمى شنوى
روى چروکِ صورتِ تو دست مى کشم
فرصت نشد یه بار کنارت بشینم و ...
روو دستاى همیشه بهارت عصا بشم

موهاتُ شونه مى زنم و بغض مى کنم
موهاتُ شونه مى کنم و ضجه مى زنم
توو فکر جا نمازتى و چند ساعته
داره وسیله هاتُ سوا مى کنه زنم

به مقصدى که مى برمت فکر مى کنى
با خاطرات قبل سفر گریه مى کنى
هى روو به روى آینه لبخند مى زنى
هى روو به روى عکس پدر گریه مى کنى!

خشکت زده روو صندلى روو به آینه
از سال هاى بعد زمینگیر تر شدى
حس مى کنم که توى همین چند ثانیه
از روزهاى قبل یکم پیرتر شدى

طاقت ندارم اینکه بهت چپ نگا کنن
قبل از کلید خوردنِ این حادثه بریم
از خنده هاى تلخ توى آینه دس بکش
تا بچه ها نیومدن از مدرسه بریم

دیگه واسه همیشه باید بدرقه ت کنم
نیش و کنایه هرچى شنیدى حلال کن
چشماتو باز کن واسه ى آخرین دفه
خوبى،بدى و هر اون چه که دیدى حلال کن!

امید روزبه

۹۶/۰۲/۱۳
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران