چه خوشبختم از اینکه با خیالت زندگی کردم
چه خوشبختم از اینکه با خیالت زندگی کردم
کنار ِ آرزوهـــــــــــــای ِ محالت زندگی کردم
هوای ِ شعرهایم نم نم ِ بی وقفه ی ِ باران
جنوبی بودم اما با شمالت زندگی کردم
به دور ِ جنگل ِ لیمویی ِ موهای ِ انبوهت
کنار ِ عطر ِ شالیزار ِ شالت زندگی کردم
ملالی نیست جز آهی که میگیرد سراغت را
خدا را شکر، عمری با ملالت زندگی کردم
پر از تاریک روشن های ِ تو هر قرص ماهی را
به خود کردم حرام و با هلالت زندگی کردم
لسان الغیب با شاخه نباتش خوب می فهمد
چه عاشق پیشه با هر بیت ِ فالت زندگی کردم
برایم هر دقیقه بی تو بودن مثل ِ سالی بود
شبی صد سال با تحویل ِ سالت زندگی کردم
دو چشمم خیره بر در بود شاید باز برگردی
چه درصدها که من با احتمالت زندگی کردم
چه شبها جای ِ خالی ِ تو در آغوش، خابم برد
میان ِ خابها با شور و حالت زندگی کردم
پس از این مرگ اگر آمد، خوش آمد هیچ حرفی نیست
که من خوشبخت، عمری با خیالت زندگی کردم
شهراد میدری