چه مایه رنج کشیدم ز یار، تا این کار
شنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۵، ۰۲:۱۲ ب.ظ
چه مایه رنج کشیدم ز یار، تا این کار
بر آبِ دیده و خونِ جگر گرفت قرار
هزار آتش و دود و غم است و نامش: عشق
هزار درد و دریغ و بلا و نامش: یار
چو عود و شمع نسوزد، چه قیمتش باشد؟
که هیچ فرق نمانَد ز عود و کنده ى خار
شکار را به دو صد ناز میبَرد این شیر
شکار در هوسِ او دوان قطار قطار
شکارِ کُشته به خون اندرون همیزارد
که از برای خدایم بکُش تو دیگربار
خمش خمش که اشاراتِ عشق معکوس است
نهان شوند معانی ز گفتنِ بسیار
مولانا
۹۵/۰۷/۱۰