چون روز وصل در نظرم جلوهگر شود
جمعه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۵۲ ب.ظ
چون روز وصل در نظرم جلوهگر شود
از اشک شوق دامن من پرگُهر شود
چشمم در انتظار وصال است تا مگر
شام سیاه و تیرۀ هجران سحر شود
هر دم که یاد لاله و رخسار گل کنم
مرغ دلم چون طایر بشکسته پَر شود
در جستوجوی میوۀ آزادیام به باغ
شاید نهال آرزویم بارور شود
نبود مرا ز سرزنش مُدّعی هراس
گر طعن تیر او به دلم کارگر شود
گر سر به راه وصل نهم عین مُدعا است
این غم به دل خریدم و با جان بدر شود
ای دل صبور باش که چون قطرههای اشک
بر سنگ ریخت از دل سنگش گذر شود
از موج بحر و غرّش طوفان مرا چه باک
آبم ز سر گذشت چه غم بیشتر شود
ما از جفای خار کجا ترک گل کنیم
سوهان به تیغ چون بزنی تیزتر شود
"مردانیا" بنال و مکن شکوه از رقیب
شاید دعای نیمشبی با اثر شود
محمدعلی مردانی
از اشک شوق دامن من پرگُهر شود
چشمم در انتظار وصال است تا مگر
شام سیاه و تیرۀ هجران سحر شود
هر دم که یاد لاله و رخسار گل کنم
مرغ دلم چون طایر بشکسته پَر شود
در جستوجوی میوۀ آزادیام به باغ
شاید نهال آرزویم بارور شود
نبود مرا ز سرزنش مُدّعی هراس
گر طعن تیر او به دلم کارگر شود
گر سر به راه وصل نهم عین مُدعا است
این غم به دل خریدم و با جان بدر شود
ای دل صبور باش که چون قطرههای اشک
بر سنگ ریخت از دل سنگش گذر شود
از موج بحر و غرّش طوفان مرا چه باک
آبم ز سر گذشت چه غم بیشتر شود
ما از جفای خار کجا ترک گل کنیم
سوهان به تیغ چون بزنی تیزتر شود
"مردانیا" بنال و مکن شکوه از رقیب
شاید دعای نیمشبی با اثر شود
محمدعلی مردانی
۹۴/۰۶/۱۳