کار تنش زیاد ولی وقت من کم است
جمعه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۵:۴۶ ب.ظ
کار تنش زیاد ولی وقت من کم است
یک شب برای شست و شوی این بدن کم است
بانوی من نحیف نبود، این چنین نبود
وقتی نگاه می کنمش ظاهراً کم است
در زیر پارچه ورمش گم نمی شود
آن قدر واضح است که یک پیرهن کم است
گیرم حسین دق نکند این چنین ولی
گریه بدون داد برای حسن کم است
مسمار را خودم زده بودم به تخته ها
باید بمیرم آه، پشیمان شدن کم است
آئینه آمدی و ترک خورده می روی
یعنی برای بردن تو چهار زن کم است
پیراهن حسین که کارش تمام شد
پس جای غُصّه نیست اگر یک کفن کم است
بالت، پرت، تنت، همۀ پیکرت خدا
این زخم ها زیاد ولی وقت من کم است
علی اکبر لطیفیان
۹۳/۱۲/۲۲