هم‌قافیه با باران

کاشکی آسان شود با رفتن من مشکلت

دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۱۳ ب.ظ

کاشکی آسان شود با رفتن من مشکلت
گوشه ای پهلو بگیرد قایق بی ساحلت

آه ای دل هیچ بار این گونه سنگینی نداشت
بار این رنج گران بر شانه های کاهلت

تو تمام هستیت را ریختی در پای عشق
در نظر اما نیامد هستی ناقابلت

اشکهایت را کسی از پشت لبخندت ندید
بی خبر بودند و غافل از غم ناغافلت

ماندن و افسردن و در خویشتن تنها شدن
حاصلی جز این ندارد ماندن بی حاصلت

خنجری بر پشت احساس تو می آمد فرو
بوسه وقتی می زدی بر دستهای قاتلت

آه ، ای روح مذبذب ، رومی زنگی نسب
از کدامین آب و خاک آغشته اند آب و گلت !؟

شک شبیه عنکبوتی بر یقینت خیمه زد
تا به جایی که یقین کردی به شک باطلت

گرمی دست تو میزان دمای عشق بود
سرد شد وقتی که دستان تو ، فهمیدم دلت...


محمدرضا ترکی

۹۴/۰۶/۱۶
هم قافیه با باران

نظرات  (۱)

موضوعات وبلاگتون رو متنوع ترکنین خیلی بهتره

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران