کجا شهد است؟این اشک است
چه می گویید؟
کجا شهد است این آبی که در هر دانه ی شیرین انگور است؟
کجا شهد است؟این اشک است.
اشک باغبان پیر رنجور است.
که شب ها راه پیموده
همه شب تا سحر بیدار بوده
تاکها را آب داده
پشت را چون چفته های مو دو تا کرده
دل هر دانه را از اشک چشمان نور بخشیده
تن هر خوشه را با خون دل شاداب پرورده
چه می گویید؟
کجا شهد است این آبی که در هر دانه ی شیرین انگور است؟
کجا شهد است؟ این خون است
خون باغبان پیر رنجور است
چنین آسان مگیریدش!
چنین آسان منوشیدش
شما هم ای خریداران شعر من
اگر در دانه های نازک لفظم
و یا در خوشه های روشن شعرم
شراب و شهد می بینید، غیر از اشک و خونم نیست
کجا شهد است؟ این اشک است، این خون است
شرابش از کجا خواندند؛ این مستی نه آن مستی ست؛
شما از خون من مستید،
از خونی که می نوشید.
از خون دلم مستید!
مرا هر لفظ، فریادی ست کز دل می کشم بیرون
مرا هر شعر دریایی است،
دریایی است لبریز از شراب خون!
کجا شهد است این اشکی که در هر دانه ی لفظ است؟
کجا شهد است این خونی که در هر خوشه ی شعر است؟
چنین آسان میفشارید بر هر دانه لب ها را و بر هر خوشه دندان را
مرا این کاسه ی خون است...
مرا این ساغر اشک است...
چنین آسان مگیریدش
چنین آسان منوشیدش..
نادر نادرپور