کسی هرگز نمی فهمد غم این مرد تنها را
چهارشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۵۸ ب.ظ
کسی هرگز نمی فهمد غم این مرد تنها را
غمی که برده است از یاد من حتی الفبا را
.
شبیه یک خُره افتاده بر جانم خیال تو
که در من دارد از بین می برد هر لحظه اعضا را
.
و با فکر نبودت مرگ را در آینه دیدم
به مادر گفته ام حاضر کند خرما و حلوا را
.
منِ از جنس کاغذ را که هیچ، این سرد رفتاریت
به آتش می کشد سر تا سر اعماق دریا را
.
و کشته می شوم هر شب به دست دوریت در خواب
و هی کابوس میبینم..." نبودت"... این هیولا را
.
نگفتم بی تو می میرم؟ نگفتم بی تو من هیچم؟
تو اما سرد گفتی که تمامش کن "ادا" ها را
.
من اینجا رو به موتم تو ولی عین خیالت نیست
که یوسف ها نمی فهمند امثال زلیخا را!
.
خدا، ای عشق از تو نگذرد بیچاره ام کردی
که آوردی سرم انواع و اقسام بلایا را
.
فرزاد نظافتی
۹۴/۰۳/۲۰
سلام دوست عزیز
از وبلاگ ات خیلی خوشم اومده، یه جوراایی خیلی خاصه!
امیدوارم همیشه موفق و موید باشی
من مدیر سایت جعبه پیتزا هستم خوشحال میشم بیای سایتم رو ببینی و نظرت رو بهم بگی