هم‌قافیه با باران

کمر فاطمه جز غربت تو خم نشود

يكشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۴، ۰۳:۴۰ ب.ظ

کمر فاطمه جز غربت تو خم نشود

تن مجروح، که با اشک تو مرهم نشود

حاضرم دست من از ساقه ترک بردارد

ولی از چشم تو حتی مژه ای کم نشود

به غرور تو لگد خورد، و یا همسر تو؟ 

ترکِ پهلوی زهرا به فدای سر تو


 

خودم از بی کسیِ تو به خدا باخبرم

گرچه خاکسترم، اما ز غمت شعله ورم

نیزه هم باشد اگر، سینه سپر خواهم کرد

امتحان دادم و، دیدی که برایت سپرم

نفسی باشد اگر، باز شوم یاور تو 

ترکِ پهلوی زهرا به فدای سر تو



خواستم دست تو بسته نشود، اما شد

دل زار تو شکسته نشود، اما شد

خواستم پا شوم از زیر فشار در که...

...تار و پود تو گسسته نشود، اما شد

می دود پشت سرت با قدِ خم دلبر تو 

ترکِ پهلوی زهرا به فدای سر تو 


 

من گرفتار تو هستم، تو گرفتار منی

حیدری هستم و تو حیدر کرار منی

هر دو یک عمر طبیب هم و بیمار همیم

چه شد امروز علی، که تو پرستار منی

می چکد خجلت از این چشم تر کوثر تو

ترکِ پهلوی زهرا به فدای سر تو


 

دست من نیست اگر چشم ترم می سوزد

پهلو و بازو و زخم کمرم می سوزد

تن آتش زده ام پای تو خاکستر شد

به خدا بهر تو دارد جگرم می سوزد 

بعد من نیست کسی یاور و هم سنگر تو

ترکِ پهلوی زهرا به فدای سر تو...

۹۴/۰۱/۰۲
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران