هم‌قافیه با باران

کم کم این تاب و تب عشق زسر می افتد

دوشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۹:۱۸ ب.ظ

کم کم این تاب و تب عشق زسر می افتد
قافله از ره و وادی زخطر می افتد

کوچه ی عشق که سرهای رقیبان بشکست
در غم بی کسی از شوق گذر می افتد

هم به تن جامه ی احرام کند زلف سیه
هم به افسون بتان رمی جمر می افتد

تکیه بر تخت زند عقل فراموش شده
دولت عشق به یک توطئه بر می افتد

خَم شود قامت و پاییز شود گونه ی سرخ
عقرب از دامن پُر مهر قمر می افتد

لشکر دل نشود یاغی چشمان سیه
که کلاه سر و شمشیر کمر می افتد

رسم ایام چنین است که بعد از گذری
ارث شیرین پدر سوی پسر می افتد

خالی ازرهرو عاشق نشود ساحت عشق
گرچه غم بردل و خونی به جگر می افتد

مرتضی برخورداری

۹۵/۰۴/۱۴
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران