کنار پنجره یک جفت چشم بارانی
پنجشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۷:۲۶ ق.ظ
کنار پنجره یک جفت چشم بارانی
نشسته اند به یک انتظار طولانی
نشسته اند و برای تو شعر می گویند :
تو هیچ چیز از احساس من نمی دانی
بگیر از من عاشق هوای عشقت را
کلید را نگذارند دست زندانی !
سرم سپرده تر از روزهای پیوندست
دلم گرفته تر از ابرهای بارانی
بیا و لحظه ایی از کار خود پشیمان باش
قشنگ می شود این عشق با پشیمانی
احسان افشاری
نشسته اند به یک انتظار طولانی
نشسته اند و برای تو شعر می گویند :
تو هیچ چیز از احساس من نمی دانی
بگیر از من عاشق هوای عشقت را
کلید را نگذارند دست زندانی !
سرم سپرده تر از روزهای پیوندست
دلم گرفته تر از ابرهای بارانی
بیا و لحظه ایی از کار خود پشیمان باش
قشنگ می شود این عشق با پشیمانی
احسان افشاری
۹۴/۱۱/۰۱