هم‌قافیه با باران

کو چنان بختی ؟ که یکدم بی من و ما بینمت

يكشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۲۲ ب.ظ

کو چنان بختی ؟ که یکدم بی من و ما بینمت
چشم هم ، باید نباشد بین ما ، تا بینمت

هر کجا هستی و ، من پنهانم اندر خویشتن
وازگون بختانه کوشم که پیدا بینمت

خود حجاب خویشم و سرگرم خودبینی چو شمع
با درونی اینچنین تاریک ، آیا بینمت ؟

مست گاهی می شوم ، شاید بمینا بینمت
خواب گاهی می روم ، شاید برویا بینمت

خاطرم جمع است ، کاندر جمع صد رنگان نه ای
عاشق تنهایی از آنم ، که تنها بینمت

خلوتی ده ، تا مگر با حال مستی خوانمت
حالتی ده ، تا مگر با قلب بینا بینمت

طور عشق اکنون که زد برقی چنین در سینه ام
حاجتی دیگر نمی بینم به سینا بینمت

چون جلال الدین چنانم مست کن ، کز بیخودی
دست و سر افشانده در شور غزلها بینمت

معینی کرمانشاهی

۹۵/۰۳/۰۲
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران