گاه همچون صبح خندانم نمیدانم کیم
دوشنبه, ۴ دی ۱۳۹۶، ۱۲:۳۳ ق.ظ
گاه همچون صبح خندانم نمیدانم کیم
گاه همچون ابر گریانم نمیدانم کیم
گاه همچون قطره هستم محو دریای وجود
گاه چون دریای عمانم نمیدانم کیم
گاه خاک تیره ام در زیر پای این و آن
گاه چون خورشید رخشانم نمیدانم کیم
گاه در فرشم گهی عرشم نمیدانم چرا
گاه جسم محض و گه جانم نمیدانم کیم
گاه از شادى غمینم گاه از غم شادمان
من به کار خویش حیرانم نمیدانم کیم
گاه در بند قیودم، گاه در بزم شهود
گه گدایم گاه سلطانم نمیدانم کیم
گاه فرعونم به نیل و گاه موسایم به طور
گاه کافر گه مسلمانم نمیدانم کیم
چند میپرسی ز کاشانی کجایی؟ کیستی؟
من که محو روی جانانم نمیدانم کیم
سپیده کاشانی
۹۶/۱۰/۰۴