هم‌قافیه با باران

گر نرخ بوسه را لب جانان به جان کند

دوشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۲۱ ق.ظ

گر نرخ بوسه را لب جانان به جان کند
حاشا که مشتری سر مویی زیان کند

چون از کرشمه دست به تیر و کمان کند   
کاش استخوان سینه ما را نشان کند

در دست هر کسی نفتد آستین بخت
الا سری که سجده‌ی آن آستان کند

گر عقل خواند از قد او خط ایمنی
اول علاج فتنه‌ی آخر زمان کند

گر عشقم آشکار شد، انکار من مکن
کاتش به پنبه کس نتواند نهان کند

من پیر سالخورده‌ام او طفل سالخورد
چندان مجال کو که مرا امتحان کند

گاهی ز می خرابم و گاهی ز نی کباب
کو حالتی که فارغم از این و آن کند

تنگ شکر شود همه کام و دهان من
چون دل خیال آن بت شیرین دهان کند

سیمرغ کوه قاف حقیقت کنون منم
کو عارفی که قول مرا ترجمان کند

باید رضا به حکم قضا بود و دم نزد
مرد خدا چسان گله از آسمان کند

طوطی ز شرم نطق فروغی شود خموش   
هر گه بیان از آن لب شکرفشان کند

فروغی بسطامی

۹۴/۱۰/۲۸
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران