هم‌قافیه با باران

گر چه با تقدیر ناچار از مدارا کردنم

دوشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۲۸ ب.ظ

گر چه با تقدیر ناچار از مدارا کردنم
عشق اگر حق است، این حق تا ابد برگردنم

تا بپندارم که سهمی دارم از پروانگی
پیله‌ای پیچیده از غم‌های عالم برتنم

بر سر این سرو، آخر برف هم منت گذاشت
دست زیر شانه‌ام مگذار! باید بشکنم

من که عمری دل برای دوستان سوزانده‌ام
حال باید دل بسوزاند برایم دشمنم

گر چه از آغوش تو سهمی ندارم جز خیال
بوی گیسوی تو را می‌جویم از پیراهنم

عاشقی با گریه سر بر شانه یاری گذاشت
از تو می‌پرسم بگو ای عشق! آیا این منم؟


فاضل نظری

۹۵/۰۲/۲۷
هم قافیه با باران

کتاب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران