گر چه در بزم تو پروانه ی شعر و سخنم
شنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۴، ۰۷:۳۲ ق.ظ
گر چه در بزم تو پروانه ی شعر و سخنم
باز شرمنده ترین یوسف یک پــیرهـنم
دهلی چشم تو طوطی صفتم داشته است
ورنه بی آینه ات مرغــک گنگ چمنم
آنقدر یاس نگاه تو به شـعرم جان داد
که پس از مرگ دمد باز گُلت از کفـنم
باز ای سبــزترین واژه بیا قافیه شو
تا غزل بشکفد از خاطر دشت و دمـنم
سبز شو در غـزلم تا به سـبایم نبرند
از سلیـمان غمت اشک عقیق یــمنم
من همانم که به هر پرسش برزخ با عشق
باز هم نام تو را می شنوند از دهـنم
مهر تو آمده با شیر و به جان خواهد شد
همچو عـشقی که سرشتند به مهر وطنم
بعد مرگم بدنم جای بلــــندی ببرید
تا مـگر باد برد در وطـنم خاک تـنم
حسین علی دلجویی
۹۴/۰۱/۲۹