هم‌قافیه با باران

گر چه مستیم و خرابیم چو شب های دگر

جمعه, ۳ بهمن ۱۳۹۳، ۰۲:۰۰ ب.ظ

گر چه مستیم و خرابیم چو شب های دگر 

باز کن ساقی مجلس سر مینای دگر 

امشبی را که در آنیم غنیمت شمریم 

شاید ای جان نرسیدیم به فردای دگر 

مست مستم مشکن قدر خود ای پنجه ی غم 

 من به میخانه ام امشب تو برو جای دگر 

چه به میخانه چه محراب حرامم باشد 

 گر به جز عشق توأم هست تمنای دگر 

تا روم از پی یار دگری می باید 

جز دل من دلی و جز تو دلارای دگر 

نشنیده است گلی بوی تو ای غنچه ی ناز 

بوده ام ورنه بسی همدم گلهای دگر 

 تو سیه چشم چو آیی به تماشای چمن 

 نگذاری به کسی چشم تماشای دگر 

باده پیش آر که رفتند از این مکتب راز 

اوستادان و فزودند معمای دگر 

این قفس را نبود روزنی ای مرغ پریش 

 آرزو ساخته بستان طرب زای دگر 

گر بهشتی است رخ توست نگارا که در آن 

می توان کرد به هر لحظه تماشای دگر 

از تو زیبا صنم این قدر جفا زیبا نیست 

 گیرم این دل نتوان داد به زیبای دگر 

می فروشان همه دانند عمادا که بود 

عاشقان را حرم و دیر و کلیسای دگر 


عماد خراسانی

۹۳/۱۱/۰۳
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران