گفتم درودی گرم و دیداری دگر باشی
پنجشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۱۶ ب.ظ
گفتم درودی گرم و دیداری دگر باشی
پیک و پیام صبح سرشاری دگر باشی
گفتم که در این جاده های تلخ و تکراری
یاری دگر باشی و همواری دگر باشی
گفتم که در شبکوچه های دشنه و دشنام
با من قدم بگذاری عیّاری دگر باشی
در آستین روحِ خود پروردمت، امّا
ای یار، می ترسم که خود، ماری دگر باشی
باری ز دوشم برنمی داریّ و می ترسم
بر شانه های خسته ام، باری دگر باشی
امروز، چون آیینه می رویی فرارویم
ای وای از فردا که دیواری دگر باشی
سقف و ستونِ اعتمادِ زخمی ام، چندی ست
می لرزی و می ترسم آواری دگر باشی
یک شب دلم را شهر کوران می کنی، شاید
آغا محمدخان قاجاری دگر باشی!
محمّدرضا روزبه
۹۵/۰۲/۳۰