گفتی به من کجـایی کزتوخبرندارم؟
دوشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۰۱ ق.ظ
گفتی به من کجـایی کزتوخبرندارم؟
جززیرسایه ی تو ، جای دگرندارم
تصویری ازتودارم دردل نشسته دایم
گرروی چون مهت را،پیش نظرندارم
چندان که بودممکن،دندان به دل فشردم
طاقت برای دوری ، زین بیشترندارم
من بـــا تو همعنانی هــرگزنمی توانم
شـــوق سفراگرهست ، پای سفرندارم
ای آفتابِ تابان،رحمی به حال من کن
بی تو شبم همیشه ، رنگِ سحرندارم
تادوردست رفتن،خودرابه تورساندن
در وهم هم نگنجد، وقتی که پرندارم
آیی چوازسفرباز،ازشوق پیش پایت
چون سرنهم به سجده،خواهم که برندارم
پامال کن سرم را،مانندِ خاکِ راهت
کزشـوق دیدن تو ، پروای سرندارم
نتوان گذشت زین عشق،من بهترازتودانم
کــزمن گذرنــداری ، وزتوگذرندارم
شرمنده ازبهارم،زیرا چو بیدِ مجنون
خــم زیـربـار بـــرگم ، امّا ثمرندارم
محمد قهرمان
۹۵/۰۳/۳۱