هم‌قافیه با باران

گفتی که : مرا با تو نه سِرّی، نه سری هست

دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۱۵ ب.ظ

گفتی که : مرا با تو نه سِرّی، نه سری هست
گر سرّ و سری نیست، نهانی نظری هست

گرداب، شکیباییم آموخت که دیدم
گاه از من سودازده، سرگشته تری هست

برگی ست که پیچان به کف باد خزان است
گر در همه ی شهر چو من در به دری هست

گشتند پی فتنه بر هر گوشه ی این شهر
در گوشه ی چشمان تو گویا خبری هست

با یاد تو گر آه برآرم، نه غمین است ؛
خوش، آن سفر افتد که در او همسفری هست

گفتم که : به پای تو گذارم سرِ تسلیم
گفتی که : نخواهیم کسی را که سری هست


چون شمع ، مگر شعله زبان سخنت بود ؟
کز سوز تو ، سیمین ! به غزل ها اثری هست ..


 سیمین بهبهانی
۹۴/۰۶/۰۹
هم قافیه با باران

نظرات  (۱)

درود مطالبتون زیبا بود دوست من شاد باشی و سبز .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران