گم نکرد این پرنده، بامت را
شنبه, ۸ مهر ۱۳۹۶، ۰۱:۳۵ ب.ظ
گم نکرد این پرنده، بامت را
می شود هرکجا تویی، وطنم
گفته ام جای ذکر، نامت را
بوی گل می دهد اگر دهنم
من بر آنم که از زلالی توست
حال خوبی که در حوالی توست
کار چشمان لاابالی توست
مُهر شعری که خورده بر سخنم
با تو خوبم؟ بدم؟ نمی دانم
شادی ام را ز غم نمی دانم
بس که محو توام، نمی دانم
تویی یا من درون پیرهنم؟
آه از بخت آخری که تویی
از دل سختباوری که تویی
حسرتی -غیر دلبری که تویی-
نیست در جان عاشقی که منم
با تو وقتی که غم غزل گردد
چه عجب زهر هم عسل گردد؟
باش و بگذار تا بدل گردد
با تو، پرپر زدن به پر زدنم
سجاد رشیدی پور
۹۶/۰۷/۰۸