گم کرده باورم، با پای داغدار هزار آرزوی گنگ
جمعه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۴۸ ب.ظ
گم کرده باورم،
با پای داغدار هزار آرزوی گنگ
در جستجوی باور گمگشته می روم.
چون سایه، کور
در بدر از شهر آفتاب،
دست پناه بر در هر خانه میزنم.
سو سو زنان چراغ دل افروز اشکها-
در قیر گونه راه،
هنگامۀ گریز مرا روشنی دهد.
زشت و پلید،
پیکر عریان زندگی.
- آنگونه یی که هست.
در زیر نور اشک شتابانه میدود.
اندهگین و خسته دل و کام تشنه ام.
ای ساقی زمانه به لبهای من رسان،
آن جام باوریکه ز من آشنا ربود،
آن جام باوریکه پناه فریب بود،
مستم کن از فریب که بی مستی فریب-
تلخ است زندگی
طاهره صفارزاده
با پای داغدار هزار آرزوی گنگ
در جستجوی باور گمگشته می روم.
چون سایه، کور
در بدر از شهر آفتاب،
دست پناه بر در هر خانه میزنم.
سو سو زنان چراغ دل افروز اشکها-
در قیر گونه راه،
هنگامۀ گریز مرا روشنی دهد.
زشت و پلید،
پیکر عریان زندگی.
- آنگونه یی که هست.
در زیر نور اشک شتابانه میدود.
اندهگین و خسته دل و کام تشنه ام.
ای ساقی زمانه به لبهای من رسان،
آن جام باوریکه ز من آشنا ربود،
آن جام باوریکه پناه فریب بود،
مستم کن از فریب که بی مستی فریب-
تلخ است زندگی
طاهره صفارزاده
۹۵/۰۱/۱۳