هم‌قافیه با باران

گم کرده بودم کل اعضای خودم را

سه شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ب.ظ

گم کرده بودم کل اعضای خودم را
چشم و سر و ابرو و لب های خودم را

هر زائری با عضوی از من بود، دیدم
بی آینه در صحن سیمای خودم را

من پخش بودم بین زوّار تو درصحن
پایین پا دیدم دوتاپای خودم را

پس اینچنین هی تنگ می کردم به شدت
در صحن ها انگار که جای خودم را

برخاستم یک صحن روی پاش برخاست
در حوض دیدم قد رعنای خودم را

مِنهای خود گشتم ولی با یا رضایی
من جمع کردم با تو مَنهای خودم را

پس با زبان دیگران این بار خواندم
وقت زیارت نامه آقای خودم را

می خواند مردی در کنارم غصه اش را
آخرشنیدم صوت زیبای خودم را

در موی پیری تکیه بر دیوار دیدم
با حسرت امروز فردای خودم را

سی سال بعد از گم شدن حس کردم اینجا
بر روی دوشم دست بابای خودم را

مخصوص شد وقتی زیارت با اجازه
دادم به خوبان جهان جای خودم را

مهدی رحیمی

۹۵/۰۶/۱۶
هم قافیه با باران

نظرات  (۲)

۱۶ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۳۴ د‌ل‌باخته ..
عالی بود
خدا حفظ کند مهدی رحیمی عزیز را
سلام بیا تا حرف نو بشنوی و اعضایت را پیدا کنی!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران