گوشه ی چشمت اگر یک روز بنشانی مرا
جمعه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۰۰ ب.ظ
گوشه ی چشمت اگر یک روز بنشانی مرا
می کنی با موجی از احساس قربانی مرا
از خدا می خواستم مهرت به رویم واشود
کرد آخر این در واکرده زندانی مرا
دست از رویت نخواهم شست هرگز , اینچنین
گر بگریانی و بعدش هم بخندانی مرا
رو سپیدی و سیاهی در دل هول و بلا
گاه می خوانی و از خود گاه می رانی مرا
من شدم مجنون و یا مجنون شده هم سنگ من !
با توأم هر رنگ می خواهی بگردانی مرا
بی سرو سامانتم ای ماه کامل گر مدام
چهارده قرن است می رانی و می خوانی مرا
دور باید شد شبیه ابر از تو بی هوا
تا بیابی بعد از این یک روز بارانی مرا
سید مهدی نژادهاشمی
۹۴/۰۶/۱۳