هم‌قافیه با باران

گویا که جهان بعد تو زیبا شدنی نیست

شنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۵، ۱۲:۳۰ ق.ظ
گویا که جهان بعد تو زیبا شدنی نیست
حتی گره اخم خدا وا شدنی نیست

از حاصلضرب من و تو عشق بپا شد
از خاطره ام عشق تو منها شدنی نیست

من با تو همیشه همه جا ما شدنی بود
من با تو شدن ایندفعه گویا شدنی نیست

آغوش من و عشق تو و لحظه ی دیدار
رویای قشنگیست و اما شدنی نیست

گفتم که نرو رفتن تو رنج و عذاب است
سر را به زمین دوخت و گفت : ها، شدنی نیست

شبهای جدایی چه طولانی و سردند...
هر شب که دراز است که یلدا شدنی نیست

هرکس که ز اسبی به زمین خورد به پا خاست
این بخت زمین خورده ی من پا شدنی نیست

مهرم به دل هیچکسی حیف نیفتاد......
انگار که در قلب تو هم جا شدنی نیست

از دوری هم هر دو چه بیمار و خرابیم
اندازه ی این عشق که معنا شدنی نیست

منعم نکن از آن قد و بالای بلندش..
سرپیچی از آن قامت رعنا شدنی نیست

از دایره ی قسمت ما هر که جدا شد
انگار به صد بوسه تمنا شدنی نیست

پایان کلامم من و تو آخر این شعر
با وصله و اصرار و دعا ، ما شدنی نیست

مرتضی مهرعلیزاده
۹۵/۰۷/۱۰
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران