یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
پنجشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۰۰ ق.ظ
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم
گرد آن شمع طرب می سوختم پروانه وار
پای آن سرو روان اشک روانی داشتم
آتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بود
عشق را از شوق بودم خک بوس درگهی
چون غبار از شکر سر بر آستانی داشتم
در خزان با سرو و نسرینم بهاری تازه بود
در زمین با ماه و پروین آسمانی داشتم
درد بی عشقی ز جانم برده طاقت ورنه من
داشتم آرام تا آرام جانی داشتم
بلبل طبعم رهی باشد ز تنهایی خموش
نغمه ها بودی مرا تا همزبانی داشتم
رهی معیری
۹۳/۱۱/۰۹
ازونجایی که خیلی وقته مخاطب عام پستهاتم ، بعد از زدن وبلاگم اولین لینک رو به شما دادم
اون هم نه توی پیوند ها ، توی منوی اصلی
این رو نگفتم که شماهم من رو لینک کنی چون اصن درحدی نیستم که بخوام جایی لینک شم
گفتم که بدونی چقدر وبلاگت رو دوست دارم و برام ارزشمندی
ازت میخوام هیچ وقت دست از نوشتن برنداری
موفق باشی همیشه