هم‌قافیه با باران

یار می‌آید و در دیده چنان می‌آید

پنجشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۵، ۰۷:۲۵ ب.ظ

یار می‌آید و در دیده چنان می‌آید
که پری‌پیکری از عالمِ جان می‌آید

سِرِّ سودای تو گنجیست نهان در دل من
به زیان می‌رود آن ، چون به زبان می‌آید

من گرفتم که ز عشق تو حکایت نکنم
چه کنم کز در و دیوار فغان می‌آید ؟!

به جمالت ، که اگر بی تو نظر بر خورشید
می‌کنم در نظرم تیغ و سِنان می‌آید

تا تویی در دل من کِی دگری می‌گنجد ؟
یا کجا در نظرم هر دو جهان می‌آید ؟

مرهمِ لطف خوش آید همه کس را لیکن
زخمِ تیغ تو مرا خوش‌تر از آن می‌آید !

بر دلم صحبت آن کس که ندارد ذوقی
گر همه جانِ عزیز است ، گران می‌آید

سلمان ساوجی

۹۵/۱۲/۲۶
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران