یا غصّه ز دل کنار باید بزنی
یا غصّه ز دل کنار باید بزنی
یا طعنه به روزگار باید بزنی
هرگز گله ای نباید از ما بکنی
از دست خودت هوار باید بزنی
من تنبک و نی اگر زدم عیبی نیست
اما تو فقط سه تار باید بزنی !
یا پای به روی این و آن بگذاری
یا دست به ابتکار باید بزنی
این هم سر و وضع شهروندان ِ شماست
حرفی که به شهردار باید بزنی
در شهر دگر جای بنی آدم نیست
امروزه سری به غار باید بزنی
حالا که زمانِ دل زدن بر آب است
البته که بی گدار باید بزنی
دلواپس اگر شدی ! به دولت دایم ،
هی نیش شبیه مار باید بزنی !
وقتی که مدیر می شوی ، صد در صد
حرفت را با شعار باید بزنی !
کارَت نرود جلو به نرمی هرگز
با قدرت و با فشار باید بزنی
حتی شده مدّتی بیا وحشی باش
طعنه به سگان هار باید بزنی !
هر گوشه اگر مخالفی پیدا شد
او را نگرفته دار باید بزنی !
در بین سخنرانیِ خود سرفه بکن
آروغ پس از ناهار باید بزنی !
جای جلسات آن چنانی ، مِن بعد
یک پرس سمیناهار باید بزنی !
گویند که زر نزن ، ولیکن تو بزن
چیزی که به اختیار باید بزنی
روزی که گراش می روی از بندر
در راه سری به لار باید بزنی
باید که مواد پیش دستت باشد
گاهی که شدی خمار باید بزنی
از دست زمانه کله ات را هر روز
بر حلقه ی انتحار باید بزنی
مردن نبود چیز بدی ، آن جا که
موز و کلم و خیار باید بزنی !
آواز کبوتر چمن را بستند
در معرکه قار قار باید بزنی
وقتی به تو از یمین کسی خنجر زد
لابد تو هم از یسار باید بزنی !
مانند « ظریف » بعدِ پیروزیِ تیم
یک دور به افتخار باید بزنی …
البته پلیس مجریِ قانون است
تا گفت بزن چنار !! باید بزنی
راشد انصاری