یکصد و هفتاد و پنج حنجره فریاد (ماهیان دست بسته)
یکصد و هفتاد و پنج حنجره فریاد ذکر خدا بر لباند تا به قیامت بسته مبین دستشان پرندهتریناند آب فروشان مباد دین بفروشند آمدهاند از مسیر شام غریبان علیرضا قزوه
یکصد و هفتاد و پنج پنجره لبخند
یکصد و هفتاد و پنج دانه تسبیح
بسته همه دستشان به رشته پیوند
یکصد و هفتاد و پنج کوه دماوند
آن همه وجدان خوشا و این همه غیرت
عکس امام و پلاک و مُهر و وصیت
بنده دنیا شدند این سو، جمعی
دل نتوانند کند از زن و فرزند
آینههای شهید کشور دیناند
اهل جنوناند، اهل بیت یقیناند
کاش که دلدادگان مصلحت غرب
این همه دستان باز را نفروشند!
آبروی خلق بیش از این بفروشند
اسب و سوار و لگام و زین بفروشند
یوسف ما را به هند و چین بفروشند
وای که هر کدخدا شده است خداوند!
طبل بزن هان! بگو ببارد باران
گریه کنید ای درختهای خیابان
یکصد و هفتاد و پنج ماه درخشان
یکصد و هفتاد و پنج یوسف دربند!