هم‌قافیه با باران

یک بوسه بس است از لب سوزان تو ما را

پنجشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۱۷ ب.ظ

یک بوسه بس است از لب سوزان تو ما را
تا آب کند این دل یخ بسته‏ ی ما را
 
من سردم و سر دم ، تو شرر باش و بسوزان‏
من دردم و دردم ، تو دوا باش خدا را
 
جان را که مه آلود و زمستانی و قطبی ‏ست‏
با گرم‏ترین پرتو خورشید بیارا
 
از دیده برآنم همه را جز تو برانم‏
پاکیزه کنم پیش رُخت آینه‏ ها را
 
من برکه‏ی آرام و تو پوینده نسیمی‏
در یاب ز من لذت تسلیم و رضا را
 
گر دیر و اگر زود ، خوشا عشق که آمد
آمد که کند شاد و دهد شور فضا را
 
هر لحظه که گل بشکُفد آن لحظه بهار است‏
فرزانه نکاهد ز خزان ارج و بها را
 
می ‏خواهمت آن قَدْر که اندازه ندانم‏
پیش دو جهان عرضه توان کرد کجا را
 
از باده اگر مستی جاوید بخواهی‏
آن باده منم، جام تنم بر تو گوارا .
 
 سیمین بهبهانی

۹۴/۰۳/۲۸
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران