یک جام با تو خوردن ، یک عمر می پرستی
شنبه, ۶ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۰۲ ب.ظ
یک جام با تو خوردن ، یک عمر می پرستی
یک روز با تو بودن ، یک روزگار مستی
در بندگی عشقت ، از دست رفت کارم
ای خواجه ی زبر دست ، رحمی به زیر دستی ..
بر باد می توان داد ، خاک وجود ما را
تا کار ما به کویت ، بالا رود ز پستی
با مدعی ز مینا ، می در قدح نکردی
تا خون من نخوردی ، تا جان من نخستی ..
گفتی دهم شرابت ، از شیشه ی محبت
پیمانهام ندادی ، پیمان من شکستی
صید ضعیف عشقم ، با پنجه ی توانا
بیمار چشم یارم ، در عین ناتوانی ..
با صد هزار نیرو ، دیدی فروغی آخر
از دست او نرستی ، وز بند او نجستی ..
۹۴/۰۴/۰۶