یک شب تو را به خلوت خود میهمان کنم
جمعه, ۱ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۵۳ ب.ظ
یک شب تو را به خلوت خود میهمان کنم
از طعم دلربای لبت نوش جان کنم
یک شب که در هیجان تن منی
بر آبشار دست تو خود را روان کنم
وقتی حصار سینه ی من شد دو دست تو
من هم تو را به سینه فشارم ، همان کنم
لبهای من چو به پیشانیت نشست
گیسوی خویش را به سرت سایبان کنم
کم کم کمک که رسیدم به گونه هات
با داغ سینه ام آن را نشان کنم
چشم تو را که آیه ی عشق است و التماس
با چشمهای عاشق خود مهربان کنم
عشق من ای امید من ای التیام من
اینگونه می شود که تو را جاودان کنم
مرضیه خدیر
۹۳/۱۲/۰۱