یک نظر !قاتل ِمن بود نمی دانستم
شنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۱۷ ب.ظ
یک نظر !قاتل ِمن بود نمی دانستم
دل من مشکل من بود نمی دانستم
هرچه کردم که هواخواه ِنگاهم بشود
دور از آب و گل من بود نمی دانستم
بت تراشیدن ابروش به سر فصل عذاب
قبله ی مایل من بود نمی دانستم
بعد از آن , آنچه مرا زد به زمین این روح ِ
آطل و باطل من بود نمی دانستم
آب بر آتش این خاطره ی تلخ فقط
اشک ناغافل من بود نمی دانستم
نعره بر کوه زدم حاصل آن حرف دل ِ-
به درک واصل من بود نمی دانستم
سجده بر سنگ زدم, آخر این گمراهی -
عشق بی حاصل من بود نمی دانستم
آنچه باید بشود از همه هستی ساقط
دل ناقابل من بود نمی دانستم
سید مهدی نژادهاشمی
۹۵/۰۵/۰۹