عن قریب است،بخواهد که دلم را ببرد
چهارشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۵، ۰۶:۴۷ ب.ظ
عن قریب است،بخواهد که دلم را ببرد
دست من را بکِشد تا تهِ دنیا ببرد
پشت ویرانه ی شب،خانه ی امنی دارد
آمده تا که مرا هم به همانجا ببرد
حرف هایی بزند،بند بیاید نفسم
قصد دارد که مرا باز به رؤیا ببرد
با نوای نی وتنبور به رقص آوَرَدم
با نگاهش به همان عالم معنا ببرد
به نظر می رسد او حال مرا می فهمد
قصد دارد که به آینده ی زیبا ببرد
او همانست،خدا می چکد از چشمانش
آمده تا که مرا معجزه آسا ...ببرد
صنم نافع
دست من را بکِشد تا تهِ دنیا ببرد
پشت ویرانه ی شب،خانه ی امنی دارد
آمده تا که مرا هم به همانجا ببرد
حرف هایی بزند،بند بیاید نفسم
قصد دارد که مرا باز به رؤیا ببرد
با نوای نی وتنبور به رقص آوَرَدم
با نگاهش به همان عالم معنا ببرد
به نظر می رسد او حال مرا می فهمد
قصد دارد که به آینده ی زیبا ببرد
او همانست،خدا می چکد از چشمانش
آمده تا که مرا معجزه آسا ...ببرد
صنم نافع
۹۵/۰۷/۱۴