هم‌قافیه با باران

ﺁنکه ﺭﺍ جــا داده ﺑﻮﺩﻡ ﺩﺭ ﺯﻭﺍﯾﺎﯼ ﺩﻟﻢ
ﻟﻄﻒ ﺍﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻤﯽ ﮔﺮﺩﺩ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺷﺎﻣﻠﻢ

هر دقیقه دیدگانم حلقه بر ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﺍﺳﺖ
ﺷﺎﯾﺪ ﺍﻭ ﺳﻬﻮﺍً ﺑﯿﺎﯾﺪ لحظه ای ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻟﻢ

ﺳﺎﻟﻬﺎ بودم به عشق ِروی او ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﺍﯼ
ﮔﺮﭼﻪ می دانستم آخر ﺑﺮ ﻣﺪﺍﺭﯼ ﺑﺎﻃﻠﻢ

ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯼ ﺟﺎﻥ ﺟﻠﻮﻩ ﮐﻦ ﺑﺮ ﺣﺎﻝ ﻣﻦ
ﻣﺎﺿﯽ ﻭ ﻣﺴﺘﻘﺒﻞ ﺁﻣﺪ ﺟﺎﯼِ ﻓﻌﻞ ﻭ ﻓﺎﻋﻠﻢ

ﺳﺎﻗﯿﺎ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺁﺗﺸﮕﻮﻥ ﺑﮕﺮﺩﺍﻥ ﭼﺎﺭﻩ ﺍﯼ
تا مگر در بی حواسی حل بگرﺩﺩ ﻣﺸﮑﻠﻢ

کشتی بی بادبان افتاده در گرداب غم
می کند طوفانِ بر پا گشته دور از ساحلم

ﺍﯼ ﻋﺴﻞ، ﺑﺎ ﻧﺎﺯ ﻭ ﻋﺸﻮﻩ ﺭﻭﯼ ﺧﺎﮐﻢ ﭘﺎ ﺑﻨﻪ
ﺗﺎ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺧﺎﺭ ﻫﺠﺮﺍﻥ ﮔُﻞ ﺑﺮﻭﯾﺪ ﺍﺯ ﮔِﻠﻢ

علی قیصری

۹۵/۰۹/۱۴
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران