هم‌قافیه با باران

زمین به نام تو وقتی رسید باور کرد

پنجشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۴، ۱۲:۴۲ ق.ظ

زمین به نام تو وقتی رسید باور کرد
که «یازده خُم می» از پیاله لب‌تر کرد

حکایت تو همان عاشقانه نابی است
که در سبوی غزل‌های ناب، ساغر کرد

در ارتفاع جهان ایستاده‌ای با عشق
مدار روشن تو ماه را منوّر کرد

بهشت روی لبت بوستانِ باران شد
و پلک‌های تو صد شهر را معطّر کرد

به خط نور نوشتی غریبی خود را
کتاب داغ تو صد کوه را مکدّر کرد

کنار سفره آیینه های رویاروی
در انتهای زمان عشق را مکرر کرد

تو ایستادن تاریخ را قصیده شدی
قیام قامت تو تا همیشه محشر کرد

تو امتداد زمان را به روزها بردی
خدا برای ابد این چنین مقدر کرد

امام آیینه‌ها روبروی تو باشد
تو را شبیه گل افشانی پیمبر کرد

به نام روشن تو آخرالزمان رویید
و انتظار برای همیشه باور کرد؛

که در صحیفه این سینه‌ها تپش دارد
که تکیه گاه جهان را نگاه دلبر کرد

شب عروج تو تا داغ‌ها هویدا شد
هزار باغ گل سرخ را که پرپر کرد؛

طلوع صبح پر از عطر پاک باران بود
هوای فاصله های گرفته را تر کرد

غمت برای همیشه کنار سامرا...
بلور چشم مرا چون گلاب قمصر کرد

هوای کوی شما ای امام نرگس‌ها
تمام مردم این شهر را کبوتر کرد

حامد حجتی

۹۴/۱۱/۰۱
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران