گره میخورد اگر مویت به یال اسبها در باد
نسیم ترکمنصحرا فقط بوی تو را میداد
تو با چشمان خونریزت اگر آشوب میکردی
به دنبالت قشون ترکمنها راه میافتاد
خروش مادیانها دشت را در خویش میرقصاند
خروش مادیانها بود و هِی فریاد... هِی فریاد...
مسیر کوچ را گم کردهام در چشمهای تو
نگاهت میبرد این ایلیاتی را به عشقآباد
جنون صحرا به صحرا میبرد با خود مرا، چون عشق
جنون صحرا به صحرا میبرد، تا هر چه باداباد...
طنین نام تو پیچیده در آواز کولیها
مگر آوازهای بومیام را میبرم از یاد!؟
کنار آتش این کولیان با من شبی سر کن
اگر چه فال تو خاکسترم را میدهد بر باد...
علی شیری